iloveyou


اعتیاد به خودروهای گران قیمت

محمد الکبیسی تاجر۲۶ساله قطری تجربه رانندگی با بنتلی کونتیننتال GT،مرسدس بنز AMG ، SLCو فراری۴۵۸ایتالیا راداشته است.وی اخیرا یک رولزرویز مدل شبح خریده است.او خودرامعتاد خریدخودروهای گران قیمت می داند.


 


یک شنبه 19 بهمن 1393برچسب:,

| نظر دهید
 

شقایق، مهراب و زندگی متفاوتشان

خانه ای گرم و صمیمی در محله قیطریه تهران. خانه ای که شکل و شمایل قدیمی خود را میان انبوهی از آپارتمان های نوساز سر به فلک کشیده حفظ کرده و می توان بوی آرامش و عشق را از بیرونش حس کرد. خانه ای که مامن گرم و صمیمی خانواده چهار نفره قاسم خانی است. مهراب، شقایق، نیروانا و نویان.

خانواده ای خونگرم، صمیمی و دوست داشتنی که لبخند از لب هایشان لحظه ای محو نشد و نگاههای پر از محبت شان در استقبال و بدرقه ما به یادگار از این  گفت و گو ماند. به بهانه چهل و سومین سالگرد تولد مهراب قاسم خانی در کنار خانواده اش جمع شده ایم و به گفت و گو نشسته ایم. از آنچه که در این سال ها در زندگی شخصی و کاری اش برای خودش و خانواده اش خاطره ساز شده است. از بالا و پایین شدن های زندگی. از آرزوها و حسرت ها. از آنچه که تا به الآن به دست آورده اند و آنچه که برای داشتنش برنامه ریزی می کنند.

 
شقایق، مهراب و زندگی متفاوتشان (1)
 

گفت و گو با شقایق دهقان


اولین باری که مهراب را دیدید خاطرتان هست؟


-    بله، کاملا. برای نویسندگی برنامه ای قرار بود به سازمان بروم و طبق قوانین، سازمان تعاریف معینی برای پوشش و حضور در آنجا دارد. من دیدم که مهراب با موهای بلند و شلوار جین و یک پیراهنی که شکلی عجیب و غریب داشت و سندلی که پوشیده بود، ایستاده تا وارد سازمان بشود. با خودم گفتم این آقا را بابت هرچیزی راه بدهند داخل، قطعا بابت موهای بلندش راه نخواهند داد. ولی با تعجب دیدم زودتر از من از در حراست  گذشت و وارد سازمان شد. آن موقع نمی شناختمش. من با یکی از دوستانش به اسم آقای حمید برزگر که نویسنده بودند آشنا بودم و قرار بود یک کاری برای گروه کودک تهیه کنیم که مهراب هم آمده بود. آن زمان، اصلا فکر هم نمی کردم که قرار است در آینده کنارش زندگی  کنم.

غیر از علاقه ای که طی سال های قبل از ازدواج بین شما وجود داشت، چه فاکتورهای دیگری در مهراب باعث شد تا جواب مثبت به او بدهید؟


-    من بعضی وقت ها با مهراب شوخی می کنم، می گویم من تو را فقط به خاطر خودت دوست دارم چون چیز دیگری نداری (می خندد). حقیقت این بود که مهراب به عنوان یک دوست، بسیار خوش اخلاق بود. معاشرتی بود، اهل بگوبخند بود، بسیار خوش اخلاق بود و همیشه سعی می کرد من را خوشحال کند. سر کار، همه دوستش داشتند و این برای من مهم بود با کسی ازدواج کنم که مورد علاقه همه باشد و همه دوستش داشته باشند. البته نه به اندازه من (می خندد). مهراب به شدت آدم راستگو و صادقی است و به هیچ وجه شبیه به آدم های مشکوک نیست و هرکسی یک بار با مهراب برخورد داشته باشد کاملا متوجه می شود که مهراب بلد نیست دروغ بگوید یا چیزی را پنهان کند.

مهراب خیلی دست و دلبار و مهربان، دوست و همراه است. در زندگی مشترک و هر ازدواجی هیچ وقت همه چیز به شکل ایده آل و بهترینش وجود ندارد و ارجحیت های زندگی قطعا آن قدر مهم می شوند که در انتخاب خود نمی توانید یک پکیج از ایده آل ترین ها را داشته باشید. مهراب هم قطعا نقاط ضعفی دارد، ما هم در زندگی با هم قهر کرده ایم که البته همیشه من قهر کرده ام و زمان در کوتاه مدت خودش همه چیز را درست کرد، اما اگر مثلا قرار بود مسئول پذیرتر و پولدارتر باشد ولی اخلاق خوبی نداشته باشد هرگز با او ازدواج نمی کردم چون اعتقاد دارم اگر همراه زندگی تان خوش خلق و دوست تان نباشد، در زندگی به مشکلات زیادی بر خواهید خورد.

 
شقایق، مهراب و زندگی متفاوتشان (1)
 

وضعیت مالی در ابتدای زندگی تان به چه شکل بود؟


-    (هر دو می خندند). اولین خانه ای که داشتیم یک خانه 35 متری زیرزمینی بود که اجاره کرده بودیم. یک تلویزیون قدیمی از پیمان (برادر مهراب) گرفته بودیم. به جای پرده از روزنامه استفاده کردیم. یک مایکروویو و یک قهوه جوش داشتیم و یک دست رختخواب که مادرم به ما داد و یک پراید که پدرم به ما هدیه کرده بود. به همین سادگی! اما اولین چیزی که در این وضعیت خریدیم یک ویدئو پروژکتور به قیمت 2 میلیون تومان بود، در حالی که پول پیش خانه مان یک میلیون تومان بیشتر نبود (می خندد). درواقع هیچ وقت برای بنای زندگی مان تا به امروز با منطق جلو نرفته ایم، همیشه همه چیز برحسب دل مان جلو می رود.

وقتی نویان به زندگی شما آمد، مهراب چه قدر تغییر کرد؟

-    مهراب یک بار قبلا پدر بودن را به واسطه نیروانا تجربه کرده بود. البته بماند که من گاهی بابت نیروانا به مهراب غر می زنم که به اندازه ی که باید به نیروانا و درس و مسائلش رسیدگی نکردی، مثلا نیروانا آخر هفته ها پیش ما می آمد و در من دیکته، ریاضی، درس و مشق کمکش می کردم اما یکبار هم نمی آید که مهراب کتاب نیروانا را دستش  گرفته باشد و به او دیکته گفته باشد. اما در مورد نویان، مهراب بیشتر از حد انتظار من از خود شنان داد.

 
شقایق، مهراب و زندگی متفاوتشان (1)
 

بیشتر با او همکاری می کند، حتی تازگی ها جلسه های  مدرسه نیروانا را هم شرکت می کند و عضو انجمن اولیا و مربیان هم شده است. مهراب اساس پدر باحالی است و نویان گاهی با عذرخواهی اعتراف می کند که «مامان، من می دونم تو خیلی برای من زحمت می کشی و حواست هست، اما ببخشید، من بابامو بیشتر دوست دارم چون باحال تره» (می خندد). و خب خدا را شکر که مهراب در کنار پدربودنش همچنان همسر، دوست و همراه خوبی در کنار من مانده است.

تا به حال، زندگی شرایطی را برایتان پیش آورده است که به او بگویید «کاش نویسنده نبودی و یک کارمند عادی بودی با یک حقوق ثابت»؟

-    هرگز! یکی از دلایلی که با مهراب ازدواج کردم نویسنده بودنش بود و بزرگترین آرزوی زندگی من این است که نویان هم مثل پدرش نویسنده شود. مردهای نویسنده را دوست دارم و قطعا مهراب با نویسنده بودنش برای من دوست داشتنی تر شده است.

مهراب چه قدر در خانه به شما کمک می کند؟ اصولا مردی هست که اهل خانه داری هم باشید یا خیر؟


-    (می خندد)، راستش را بخواهید نه. اصولا هم علاقه ای به کار خانه ندارد غیر از آشپزی. مهراب غذاهای عیجب و غریب خوشمزه درست می کند. غذاهای مکزیکی را از هر رستوران مکزیکی ای خوشمزه تر درست می کند یا سوشی که در خانه ما بسیار طرفدار دارد به بهترین شکل ممکن توسط مهراب درست می شود، اما اگر فکر کنید اهل شستن ظرف ها باشد یا جاروبرقی بکشد و این دست کارها، سخت در اشتباهید.

 
شقایق، مهراب و زندگی متفاوتشان (1)
 

شما چه طور؟ آشپزخانه همیشه به راه است؟


-    خیلی دوست دارم که همیشه به راه باشد، اما عملا نمی رسم که همیشه آشپزی کنم و به امور آشپزخانه برسم. اما اصولا عاشق آشپزی هستم. مهراب و نیروانا می دانند که من آن قدر که به آشپزی تعصب دارم به بازیگری ندارم. اگر کسی از بازی ام انتقاد کند که خوب نبود ناراحت نمی شوم ولی اگر کسی بگوید که آشپزی ات خوب نیست خیلی ناراحت می شوم (می خندد). حتی دوست ندارم کسی همراه با غذاهایی که درست می کنم چیزی بخورد، مثلا ماست بخورد یا به غذایش سس بزند.

دوست دارم که همیشه سالم غذا درست کنم. سال هاست که از روغن هسته انگور و کنجد برای طبخ غذا استفاده می کنم. سبزی تازه می ریزم و کم نمک درست می کنم، اما سعی می کنم که به سلیقه خانواده هم بها بدهم و مورد دلخواه آنها را هم بپزم. به قول نیروانا، شقایق غذای سالم درست می کند. بابا برای خودش به آن کره و نمک می زند و می خورد (می خندد).

چه قدر زمان های باهم بودن تان زیاد است؟

مهراب شغلی دارد که بیشتر در خانه می نشیند و می نویسد. زمان های کار و خوابش گاهی با من جور در نمی آید، مثلا پیش آمده که من صبح بلند شدم تا به آفیش بروم، مهراب تازه خودش را برای خواب آماده کرده است.

یا کلا از زمانی که من مادر شدم، صبح هایی هست که باید زود بیدار شوم و نویان را راهی مدرسه کنم و این کار تماما بر عهده من است، در نتیجه زمان های با هم بودن مان گاهی کم می شود یا با هم دیگر جور در نمی آید. ولی زمان هایی بود که بسیار با یکدیگر فیلم می دیدیم و درباره آن با هم صحبت می کردیم، یا زمان های زیادی را کنار یکدیگر صرف نوشتن می کردیم ولی شاید الان به دلیل مشغله های یک زندگی عادی در کنار زندگی حرفه ای مان، زمان های باهم بودن مان محدود شده باشد.

 
شقایق، مهراب و زندگی متفاوتشان (1)
 

چرا با او به برزیل نرفتید؟


-    مهراب، عاشق مسافرت رفتن است. مهراب عاشق فوتبال دیدن است. پس طبیعتا مسافرتی که در آن فوتبال داشته باشد باید برای او خیلی جذاب باشد مخصوصا اگر پای تیم ملی در میان باشد. کمااین که فوتبال اصلا برای من جذاب نیست و دوست ندارم. بسیار اصرار کرد که با او همراه بشوم اما من هم سر کار بودم و هم اصلا برایم جذابیتی نداشت.

من در طول زندگی ام کلا دو بار بیشتر فوتبال تماشا نکردم. بار اول وقتی بود که مهراب به استادیوم رفته بود تا فوتبال ببیند و من می خواستم ببینم، می توانم او را پیدا کنم یا نه؟ (می خندد) و دومین بار هم پسرم نویان با او همراه بود و می خواستم ببینم پسرم را می توانم ببینم یا نه؟ (می خندد). وقتی نویان از استادیوم آمد با هیجان به من گفت، مامان دید، یکی اونجا وایساده بود؟ اون من بودم. (می خندد)

مهراب در فضای مجازی فعال است. چرا شما حضور ندارید؟

-    مهراب برعکس من به فضاهای مجازی علاقه دارد و من اصلا در هیچ صفحه ای در فضای مجازی حضور ندارم.

البته همیشه تحسینش می کنم که آن قدر ظرفیت و اعتماد به نفس و حوصله دارد که می تواند همه این نظرات مخالف را در فضای مجازی بخواند و با آن کنار بیاید، چون آنچه که من می بینم این است که در فضای حقیقی و اجتماع، نهایت یک انتقاد به بدترین شکلش این است که بگویند ما آن کارتان را دوست نداشیتم ولی در فضای مجازی، به بدترین شکل و بیان ممکن است از شما انتقاد کنند.

انگار آدم ها در آن فضای مجازی می توانند خود را پشت آن قائم کنند و با شما بی رحم شوند و جرات کنند تا با بی احترامی کامل شما را زیر ذره بین قرار دهند. من هیچ وقت این گونه فضاهای پرحاشیه را دوست نداشتم. اصولا از حاشیه ها می ترسم و دوری می کنم. ترجیح می دهم همیشه در کار و زندگی ام بدون حاشیه پیش بروم. هیچ وقت هم به مهراب نگفتم که چرا فعالیت می کنی. او اعتماد به نفس این را دارد که با هر نظری رو به رو شود و به آن گوش دهد حتی اگر مخالف آن است. دمش گرم!

 
شقایق، مهراب و زندگی متفاوتشان (1)
 

کمی بیشتر به خودتان و فعالیت هایتان بپردازیم. مدرک تحصیلی تان چیست؟ فعالیت هنری تان را از چه زمانی آغاز کردید؟


-    من دیپلم ریاضی هستم. سه بار دانشگاه آزاد در رشته ادبیات نمایشی و همچنین نمایش قبول شدم و با خودم گفتم خب می خوانم تا سال دیگر سراسری قبول شوم، اما این اتفاق نیفتاد چون درگیر کار شدم و عملا زمانی برای درس خواندن و کنکوردادن و به دانشگاه رفتن نمانده بود. البته ناگفته نماند که اصرار پدرم مبنی بر رفتن من به دانشگاه بود. او مهندس مکانیک بود و دوست داشت تمامی بچه هایش مثل خودش مهندس شوند و وقتی دید من هیچ علاقه ای به مهندسی ندارم و هنر را دوست دارم، به من گفتند حداقل تحصیلات آکادمیک اش را انجام بده. که بنا به دلایلی که گفتم این اتفاق نیفتاد.

من سال چهارم دبیرستان بودم و مشغول دادن امتحانات سالچهارم که در فرهنگسرایی که در پارک قیطریه بود به نام امیرکبیر کلاس های عروسک گردانی با خانم نغمه ثمینی را می گذراندم. یک روز ایشان به من گفتند که عروسک گردانی که قرار بود کارش به جشنواره عروسکی برسد، همزمان در دو کار حضور دارد و نمی رسد که بیاید. تو می توانی بیایی و انجام دهی؟ من هم چون قبلا این کار را انجام داده بودم، قبول کردم و بعد از آن کار، بلافاصله کارهای بعدی پیش آمد تا به امروز.

هیچ زمان پشیمان نشدید که چرا به دانشگاه نرفتید؟


-    نه. چون از سیستمی که حاکم بر وضعیت کار و تحصیل است متاسف هستم. یک جوان 18 ساله حداقل چهارسال از زمان خودش را سپری می کند تا کار نکند، درآمدی نداشته باشد و به جای آن درس می خواند و تحقیق و پژوهش می کند تا زمانی که خواست سر کار برود حداقل حقوقش از کسی که دیپلم دارد یا به هر دلیلی دانشگاه نرفته است بیشتر باشد، اما عملا می بینیم که وقتی با مدرک تحصیلی کارشناسی یا حتی دکترا برای کار اقدام می کند، ته صف کسانی قرار می گیرد که از لحاظ تحصیلات از او پایین تر هستند و یک سوم حقوق آنها را می گیرد و این به نظرم عادلانه نیست.

 
شقایق، مهراب و زندگی متفاوتشان (1)
 

چه شد که تئاتر بازی کردید؟


-    من قبل از فیلم زیر نور ماه هم یک بار تئاتر را تجربه کرده بودم، اما همیشه دوست داشتم زمانی به تئاتر بپردازم که با فراغ بال و آرامش بتوانم به آن برسم و طبیعتا در همه این سال ها زمانش پیش نیامد تا امسال که در تئاتر «نمایش اسپانیایی» بازی کردم.

چه قدر تئاتر برایتان جدی است و دوست دارید ادامه دهید؟

-    من تئاتر را بسیار دوست دارم سخت و جذاب است با آنکه نمی توان از آن توقع درآمد داشت، اما اگر نقش خوبی به من پیشنهاد بشود، نقشی که برایم جذاب باشد و جای کار داشته باشد انجام می دهم، تئاتر، سینما و تلویزیونش تفاوتی ندارد.

 
شقایق، مهراب و زندگی متفاوتشان (1)
 

شما در تمامی این سال ها به عنوان بازیگر زن کمدی مطرح شده اید. آیا دوست دارید که در این زمینه تبدیل به یک الگوی بازیگری شوید یا اصل بازیگری برایتان مطرح است؟


-    من در تمامی این سال ها اعتقاد دارم که کمدی را آبرومند انجام داده ام. با گروه ها، کارگردان ها و نویسندگانی کار کردم که بهترین شیوه از طنز را ارائه داده اند و برای خودشان صاحب سبک و نشانه هستند و نسبت به این قضیه افتخار می کنم. اما برای من اصل بازیگری مهم است. من نقش های غیر از طنز را نیز دوست دارم کمااین که اولین بازی من در فیلم زیر نور ماه بود.

اما به این دلیل که در تمامی این 18-17 سال، برای زمان های طولانی، مثلا 90 قسمت و هرشب، من به عنوان کمدین حضور داشتم، کارگردان ها و تهیه کنندگان کمتر ریسک می کنند تا نقشی متفاوت از این سبک به من پیشنهاد کنند در نتیجه میزان پیشنهادات غیرطنز من کم است. اما این که بخواهم تبدیل به یک الگوی بازیگری شوم، باید بگویم خیر! هیچ وقت اینچنین هدفی ندارم. برای من نقش خوب، خوب است و بازی می کنم، چه طنز چه غیرطنز.

هیچ وقت نبود امنیت شغلی درحرفه بازیگری، شما را نگران نکرد؟

-    چرا، خیلی. من از روز اول تا به امروز هر بازی ای که کردم و تمام شد با خودم گفتم این آخرین کاری است که دارم انجام می دهم و معلوم نیست کار بعدی کی خواهد بود ولی خب خدا را شکر این اتفاق هیچ وقت نیفتاد و من بعد از اتمام یک کار مستقیما سر کار بعدی رفته ام. غیر از سالی که پدرم فوت کرد و من بنا به شرایط روحی ای که داشتم یک سال هیچ کاری انجام ندادم.

 
شقایق، مهراب و زندگی متفاوتشان (1)
 

کدام یک از نقش هایی را که بازی کرده اید و مهراب نوشته است را بیشتر از بقیه دوست دارید؟

-    من همه نقش هایی را که بازی کرده ام دوست دارم، اما نقش «فریبا» در سریال «دزد و پلیس» را بیشتر از باقی نقش ها دوست دارم. اصولا سریال «دزد و پلیس» را بسیار دوست دارم به این دلیل که همه چیزش بجا و اندازه بود. طنز نقش ها، کشمکش ها، بازی ها، کارگردانی و همه چیزش. یک پکیج کامل بود. شاید چون من اصولا سلیقه طنزم از آن دست نیست که مرا از خنده روده بر کند. طنزی را دوست دارم که شما با درد به آن بخندید و دزد و پلیس از آن دست بود.

 

شقایق، مهراب و زندگی متفاوتشان (2)
 

گفت و گو با مهراب قاسم خانی


چند سال تان شد؟

-    من متولد شانزدهم آذرماه 1350 هستم. 43 سالم تمام شد.

43 سالگی چه حسی دارد؟

-    پیر شدم. (می خندد). من تا قبل از 40 سالگی همش نگران بودم که «دارم پیر می شوم» و می ترسیدم چون اصولا از پیرشدن و مردن می ترسم ولی وقتی 40 سالم شد خیلی راحت گفتم «خب پیر شدم». فکر می کنم باقی افراد می گویند «چهل سالگی اول چل چلیست» بیشتر می خواهند کم نیاورند و خود را گول بزنند، نه! از 40 سال به بعد دیگر پیر شده است. البته ناگفته نماند که الان آرامش بیشتری دارم، هدف هایم عوض شده است و بخش پدربودنم را بیشتر دوست دارم. حتی دوست دارم که پدربزرگ باشم و نوه هایم مرا «بابابزرگ» صدا کنند. ولی از این که در این سن پدر هستم و بچه هایم مرا «بابا» صدا می کنند بسیار خوشحالم.

در چندسالگی پدربودن را تجربه کردید؟

-    نیروانا وقتی دنیا آمد من 25 سال سن داشتم. با هر منطقی که بشود حساب کرد 25 سالگی بسیار سن کمی بود برای پدرشدن، مخصوصا برای شرایط آن زمان من، که دانشجو بودم و خرج تحصیل و زندگی ام را خانواده ام تامین می کردند دخل و خرج اصلا جور نبود و از لحاظ مالی شرایط مناسبی برای داشتن یک بچه نبود. اما از لحاظ احساسی بسیار خوشحال بودم و در پوست خودم نمی گنجیدم که پدر شده ام.

 
شقایق، مهراب و زندگی متفاوتشان (2)
 

اتفاقی که در مورد پدرشدنم برای نیروانا افتاد این بود که من بزرگ نشده بودم، بالغ نشده بودم تا پدر باشم. من همزمان با نیروانا بزرگ می شدم و تجربه می کردم و در کنارش بزرگ شدن خودم را می دیدم. اما در مورد نویان داستان فرق می کرد. من قبل از آن یک بار پدر بودم و این بار جدی تر و پخته تر عمل می کردم. پدرشدن، مادر شدن و در کل صاحب فرزندشدن، تجربه نوعی دوست داشتن است که شما هرگز قبل از آن تجربه نکرده اید. شما پدر و مادرتان را دوست دارید. همسرتان و دوستان تان را همچنین. اما دوست داشتن موجودی که تماما محصول خودتاست و از پوست و گوشت توست، لذتی وصف نشدنی دارد که قابل توصیف نیست.

خیلی خوشحال که پدر هستم و تمام تلاشم را می کنم که بهترین پدر برای فرزندانم باشم، امیدوارم حداقل تا 50 سالگی این اتفاق بیفتد (می خندد).

چه شد که با شقایق دهقان ازدواج کردید؟

-    شقایق در دوره ای به زندگی من وارد شد که من از لحاظ روحی شرایط نابسامانی داشتم و بین ما دوستی عمیق و صمیمی شکل گرفت و در مسیری که رابطه ما پیش می رفت، چیزی غیر از ازدواج ما دو نفر امکان اتفاق افتادن نداشت و من اصولا مردی هستم که خانواده داشتن را دوست دارم. من عاشق بچه داشتن، زندگی متاهی و خانواده هستم. من هیچ چیز را به خانواده ام و فضای آن ترجیح نمی دهم.

 
شقایق، مهراب و زندگی متفاوتشان (2)
 

شما فارغ التحصیل رشته نقاشی هستید. چه شد که نویسنده شدید؟


-    نویسندگی هیچ وقت در برنامه زندگی من نبود و من هیچ وقت به آن فکر نمی کردم. هنوز هم اگر با نقاشی مقایسه اش کنید، نقاشی را بیشتر دوست دارم. من قبل از آن که نویسنده بشوم نقاشی می کردم و چون خرج زندگی از طریق نقاشی هرگز نمی گذشت، رشته های وابسته به آن را که بلد بودم مثل گرافیک، دکوراسیون و طراحی داخلی و همچنین طراحی صحنه انجام می دادم. در یکی از کارهای آقای مدیری که «ببخشید شما» نام داشت، من به عنوان طراح صحنه حضور داشتم و به طور اتفاقی برای دو تا از آیتم ها متن نوشتم و متن ها مورد استفاده قرار گرفت. با من قرارداد بستند و پولم را دادند و من نویسندگی را شروع کردم.

چه شد که دیگر نقاشی نکردید؟ نقاشی در کنار نویسندگی چه منافاتی داشت؟


-    من به دو دلیل نقاشی را کنار گذاشتم. دلیل اول این بود که درآمد آن چیزی نبود که بشود با آن زندگی کرد. دلیل دوم هم این بود که اذیت می شدم که با آن همه زحمت نقاشی بکشم و نهایتا 50 تا 100 نفر به دیدن آن بیایند. اما همیشه نقاشی برای من یک آرزو و حسرت ماند. چون بیشتر از نویسندگی دوستش دارم و باور دارم که اگر نقاشی را ادامه می دادم، نقاش بهتری می شدم تا نویسنده ای که الان هستم.

 
شقایق، مهراب و زندگی متفاوتشان (2)
 

پیمان چقدر در شکل گیری سلایق شما تاثیر داشت؟


-    خیلی. پیمان از من پنج سال بزرگتر است و از کودکی برای من یک الگو بود. دوست داشتم شبیه به او باشم و تمام کارهایی که انجام می داد را دوست داشتم و از روی او الگوبرداری می کرد. فیلم هایی که او دوست داشت می دیدم. آن قدر به اون نزدیک بودم و هستم که می توانم بگویم کاملا شکل او شده ام. حتی آن قدر سلیقه اش را می شناسم که می دانم برای مثال اگر این فیلم را ببیند از آن خوشش می آید یا خیر؟ یا با کدام قسمت از طنز این سریال بیشتر ارتباط برقرار می کند. کلا پیمان در زندگی من نقش بسیار مهمی دارد. ما حتی دخترهایمان هم سن هستند.

پس نقاشی را کنار گذاشتید و نویسندگی را هدفمند ادامه دادید؟

-    زمانی که نویسندگی برایم جدی شد، درواقع از همان ابتدایش، با خودم قرار گذاشتم که اگر روزی تبدیل به یک نویسنده معمولی بشوم که قرار باشد بیکار بمانم و متنم را زیر بغلم بزنم و به دنبال کسی باشم که آن را بسازد، حتما نویسندگی را کنار می گذارم. سقف هدف هایم در نویسندگی بسیار بالاست و همچنان هنوز به آن نرسیده ام. البته کارهای بسیار خوبی از نظر خودم و همچنین از لحاظ سلیقه عام که دوستش داشته باشند در رزومه کاری خود دارم.

مثل پاورچین، شب های برره، کمدی هایی بودند که میان مردم به خوبی شکل گرفت و مورد استقبال شان بود. درواقع از آن زمان بود که نویسندگی به شکل امروزش مورد توجه قرار گرفت و من فکر می کنم حضور پیمان بسیار در آن موثر بود. از زمانی که پیمان وارد عرصه نویسندگی طنز شد، نویسنده ها تازه دیده شدند و به آنها بها داده شد. با آنها مصاحبه شد و تازه خیلی ها متوجه شدند که هسته اصلی هر اثری نویسنده آن است. دستمزدها تغییر کرد و معقول شد.

طی سال ها قبل از آن دستمزدها آن قدر ناچیز بود که قابل بیان نیست ولی الان وجهه نویسنده در جایی است که می توان به درآمد آن اعتماد کرد. البته بگویم که من هنوز به خیلی از اهدافم در کار نرسیده ام. دوست دارم ژانرهای دیگری را تجربه کنم و در آن بنویسم. حتی دوست دارم روزی با خیال آسوده به کارگردانی بپردازم. شقایق در جریان است که من نزدیک به 8-7 سال است که طرحی را در ذهنم دارم که طنز هم نیست و دوست دارم آن را کارگردانی کنم. اما هرگز زمانش نرسیده که با خیال آسوده بتوانم به آن برسم و دغدغه های زندگی معمول را نداشته باشم. اما تمام سعی ام را می کنم تا یکی، دو سال آینده بتوانم.

 
شقایق، مهراب و زندگی متفاوتشان (2)
 

از درگیری های زندگی معمول بگویید.


-    ما هم مثل همه. اجاره خانه داریم، خرج مدرسه نیروانا و نویان هست و همه اینها باعث شده که دخل و خرج با همدیگر جور در نیاید. البته ماب ه دشت ولخرجیم. (می خندد). من حتی تا دو سال پیش برای خودم حساب بانکی نداشتم و هر آنچه در می آوردیم را خرج می کردیم. همه اینها دست به دست هم می دهند که من درگیر خیلی کارها بشوم تا به آن سقف هدف هایم نرسم.

این که بدانیم برای مثال شش ماه، کاری ندارم غیر از ساختن فیلمی که می خواهم با نوشتن متنی که دوست دارم. البته پیش آمده که شش ماه کار نداشتم، اما در کنارش پول هم نداشتیم و در نتیجه آسودگی خاطری برای تمرکزکردن نبوده است. (می خندد)

چه قدر اهل تئاتر رفتن و تئاتر دیدن، فیلم و سینما رفتن هستید؟

-    من تئاتر را دوست ندارم. در سلیقه من نیست. فیلم های خارجی زیاد می بینم. اما فیلم های ایرانی شاید جمعا 10 عدد دیده باشم. فیلم های پیمان بوده، فیلم های آقای فرهادی، رامبد جوان و فیلم آقای معادی که دوست شان هم داشت.

 
شقایق، مهراب و زندگی متفاوتشان (2)
 

به تازگی کلاس های «سیت کام- Situation Comedy» یا همان کمدی موقعیت را برگزار می کنید. کمی راجع به آن برایمان توضیح دهید.


-    دوستی دارم که اوایل تابستان به من پیشنهاد داد که نویسندگی را تدریس کنم. اول با آن مقاومت کردم چون نویسندگی را به شکل آکادمیک نخوانده بودم و در خودم نمی دیدم که بخواهم نویسندگی را تدریس کنم، اصلا من اجازه اینچنین کاری را ندارم. بعد پیشنهاد داد تا 15 جلسه، دیدن و تحلیل فیلم بگذاریم. یعنی من 15 فیلم را انتخاب کنم، کنار آنها ببینم و راجع به آن حرف بزنیم. هرچه قدر فکر کردم دیدم از فضای روحیه من دور است، نوعی کلاهبرداری است و من نمی توانم بابت این موضوع از کسی پول بگیرم. اصلا اینچنین پولی از گلوی من پایین نمی رود. بعد پیشنهاد دادند که کلاس های «کمدی موقعیت» برگزار کنم.

خب، کمدی موقعیت نوعی از کمدی است که من نزدیک به 16 سال است که انجام می دهم و فرصت خوبی است که از آموزه های خودم استفاده کنم و در اختیار بقیه قرار دهم. ابتدا شروع به مطالعه در مورد آن کردم و چون منابع به زبان فارسی کم است، چند منبع خوب خارجی در مورد آن را مورد مطالعه قرار دادم و تحقیق بیشتر کردم. سپس فراخوان برای حضور در امتحان ورودی گذاشتیم. از میان عده ای که امتحان گرفتم 15 نفر را انتخاب کردم. برایم مهم بود که اگر قرار است کاری را انجام دهم به بهترین شکل و کیفیت ممکن انجام دهم. به همه آنها امیدوارم و تمام تلاشم را می کنم تا بهترین موقعیت را برایشان ترتیب دهم.

به فکر کلاس دیگری نیستم و می خواهم برای این بچه ها سرمایه گذاری کنم تا بتوانم یک گروهی را تشکیل دهم و خودم به عنوان سرپرست نویسندگان حضور داشته باشم. شاید به این شکل زمان بیشتری پیدا کنم تا به کارهایی که دوست دارم بیشتر بپردازم.

جریان سریال پژمان 2 چیست؟

-    بعد از اتمام سریال پژمان، اوایل امسال قرار شد که پیمان سینمایی آن را بنویسد که اتفاقا فکر می کنم تا دو ماه دیگر کلید بخورد که البته شکل و طرحش با سریالی آن متفاوت است. اما سریال پژمان 2، قرار است فصل دوم از سریان پژمان باشد، با همان گروه بازگیران. ساخت قسمت دوم آن از همان اولین روزهای تمام قسمت اول به ما پیشنهاد شد. بهار سال آینده کلید خواهیم زد و در ادامه پژمان یک خواهد بود. پژمان 2 قطعا بهتر از پژمان یک خواهدشد، چون تیمی از شاگردان کلاس من با یک دنیا انگیزه و فکر نو مشغول نوشتن آن هستند و من در کنار آنها به عنوان سرپرست نویسندگان مدیریت می کنم.

 
شقایق، مهراب و زندگی متفاوتشان (2)
 

نگران نیستید که درگیر کلیشه های آن شوید؟


-    نه، اصلا. این روال همه سریال سازی ها در تمام دنیاست. شما همه سریال های پرطرفدار دنیا را که ببینید، می بینید که حتی تا 12 فصل هم ادامه داشته است. اتفاقا به نظر من باید این روش در ایران نیز باب شود تا سریال ها از روز اول برای پنج سال آینده اش حداقل، برای پنج فصل با گروه قرارداد بسته شود تا متن ها هم قوی تر شوند و هم جای ادامه دادن داشته باشند. البته این کار را آقای مقدم در سریال پایتخت انجام داده اند و بسیار هم موفق بوده اند و تاکنون سه فصل از آن را ساخته اند. امیدوارم با بازگشت آقای پورمحمدی به عنوان معاونت سیما، این اتفاق سهل تر انجام شود چون اعتقاد دارم آقای پورمحمدی به درک درستی در سریال سازی رسیده اند و بستر برای ساخت و پرداخت به سریال ها به شکل بهتری فراهم خواهدشد.

باز هم با مهران مدیری کار خواهید کرد؟

-    من مهران را «خیلی» دوست دارم. روی خیلیش تاکید می کنم که بدانید واقعا خیلی دوستش دارم. اما در برنامه ای که برای یکی، دو سال آینده ریخته ام، فعلا همکاری با مهران را در آن جا نداده ام. بیشتر تمرکزم را در پرورش هنرجویانم می گذارم و هم این که شرایطی را می خواهم فراهم بیاورم تا بتوانم طرح مدنظر خودم را کارگردانی کنم.

تولدتان مبارک.

-    ممنون از شما.

 
شقایق، مهراب و زندگی متفاوتشان (2)
 

صحبت های نیروانا


بابای من خیلی بابای باحالیه. دوست و رفیق است و به شدت دوست داشتنی است. لباس های عجیب و غریب می پوشد و شبیه به هیچ یک از باباهای دیگر نیست. یک بار یک جلسه خیلی مهمی در مدرسه ما بود و قراربود کارنامه بدهند و ناظم و مدیر خواسته بودند تا پدران مان شرکت کنند. خب طبیعی است که همه پدرها با یک لباس نرمان و کیف سامسونت آمده بودند. یادم نمی رود که میان آن همه پدر با لباس های رسمی، پدر من با یک تی شرت قرمز رنگ که عکس «انگری برد» روی آن بود به مدرسه آمد.

با او خیلی دوست هستم و حرف هایم را با او می زنم. او گاهی سکوت می کند. گاهی مثل یک دوست برخورد می کند و گاهی هم شبیه به یک پدر می شود! سختگیر! اما شقایق نه. شقایق فراتر از دوست است و من همه چیزم را به او می گویم، حتی چیزهایی را که می دانم بابا نباید بداند و مطمئن هستم که شقایق هرگز به او نمی گوید. شقایق همیشه مثل یک دوست به حرف های من گوش می دهد و هروقت از او راهنمایی بخواهم حتما راه خوب را با مثال از تجربیات خودش برایم نشان می دهد.

 
شقایق، مهراب و زندگی متفاوتشان (2)
 

نویان برادر کوچک تر من است که به شدت پسربچه آروم و دوست داشتنی است. کسی را اذیت نمی کند، مزاحم کار کسی نمی شود و برای خودش استقلال دارد. هیچ وقت با او دعوا نکرده ام و آن قدر دوستش دارم که می دانم می توانم مدت های زیادی بدون حضور پدر و شقایق در کنار او باشم و خسته نشوم. از زمانی که می دانستم صاحب برادر شده ام تا به امروز دوست داشتم اول همه چیز را برای او بخواهند و تهیه کنند تا برای من.

در حال حاضر گرافیک می خوانم و امسال دیپلم می گیرم. با این که نقاشی، گرافیک، عکاسی و هرآنچه وابسته به گرافیک هست را بسیار دوست دارم، اما می خواهم در دانشگاه کارگردانی بخوانم و این تصمیم را از ابتدا داشتم. اما دوست داشتم در هنرستان رشته دیگری بخوانم تا بتوانم حرفه دیگری را نیز بلد باشم.

 
شقایق، مهراب و زندگی متفاوتشان (2)

مجله دیده بان - نازیار عُمرانی

 

 

یک شنبه 19 بهمن 1393برچسب:,

| نظر دهید
 

با ۱۰ گردش‌گاه و فضای سبز زیبای جهان آشنا شویم


 

5 دقیقه ی جالب از زندگی مشترک یک زوج بی اعصاب ایرانی ! + فیلم

 

مدیریت هزینه های زندگی به روشی جالب !

 

کشف حجاب در سفارت ایران ! + عکس

 

خواهر و برادر پس از 30 سال در آغوش هم + عکس

 

جنجالی ترین دختر کاربر توئیتر + عکس

 

4 راهکار ساده برای شما که وسط ماه پول کم میارید + دانلود رایگانpdf

 

جزیره خرگوشها در ژاپن + عکس

 

تقدیر از یک فیلم سینمایی به سبک دانشجویان تهرانی + تصاویر

 

کلاهبرداری در تهران به شیوه میس کال !

 

اگر تو قرعه کشی محسن ، تبرک یا بانک برنده شدید ، این 6 کار را حتما بکنید !

 

عکسی جالب از سیدمحمد خاتمی + عکس

 

نیوشا ضیغمی در حال اهدای خون + عکس

 

وقتی عموپورنگ هم جنجال ساز می شود + فیلم

 

فرهاد مجیدی در کلاسهای مربیگری + عکس

 

عکسی متفاوت از آیت الله جنتی + عکس

 

زمستان زیبا ... + تصاویر

 

خودروی اسباب بازی 80 میلیونی + عکس

 

برای مقابله با تورم در زندگی این 6 کار ساده را انجام دهید

 

داستان جالب پسری که در مترو چشم چرونی می کرد !

 

شکنجه در آفریقای مرکزی + تصاویر

 

فوتبالیست مشهور : خیانت کردم از همسرم عذر میخواهم + عکس

 

تنبیه کارمندان به سبک چینی ! + عکس

 

7 راه تضمینی خانم های ایرانی برای از بین بردن عشق در زندگی !


 


 


یک شنبه 4 اسفند 1392برچسب:,

| 1 نظر
 

عکس های جالب شهری از حبه قندها

دو مجسمه ساز حرفه ای با نام های Brendan Jamison و Mark Revels با استفاده از حبه قند های ریز و درشت شهری کوچک و زیبا ساخته اند. برای ساخت این شهر سفید رنگ 500 هزار حبه قند به کار رفته است.

یک شنبه 4 اسفند 1392برچسب:,

| نظر دهید
 

عکسهای کمیاب و جدید از بازیگران


















































































بهاره رهنما و دخترش پریا




مجید شهریاری و پسرش




پژمان بازغی و دخترش


























ترانه علیدوستی

 

 



هانیه غلامی و شهین تسلیمی




پریسا روشنی و شهین تسلیمی




نسیم فطرت




فلور نظری در هلند




سمیرا حسینی




لاله و ستاره اسکندری


 


جدید ترین عکس های لیلا برخورداری






























پشت صحنه سریال مادرانه





پشت صحنه سریال مادرانه














لعیا زنگنه،زیبا بروفه و غزاله جزایری...مرداد 92





مریلا زارعی



نیکی کریمی





مهناز افشار
















حامد بهداد



ابوالفضل پور عرب و پسرش




مهدی سلطانی





حامد بهداد



مهران مدیری




هومن برق نورد




پولاد کیمیایی




مهدی پاکدل



علی صادقی



عبدالرضا اکبری و پسرش پندار




بهنام تشکر




مسعود رایگان در کنار همسرش رویا تیموریان





شهین تسلیمی و داریوش سلیمی پشت صحنه سریال مادرانه









الیکا عبدالرزاقی

 

 

عکس های کمیاب و پخش نشده زنده یاد عسل بدیعی

















 

 

چهار شنبه 23 مرداد 1392برچسب:,

| 31 نظر
 

با ۱۰ واقعیت مغز خود آشنا شوید!

 


 

مغز انسان پیچیده ترین و حساس‌ترین بخش بدن انسان است. ممکن است چیزهای بسیاری در مورد این فرمانروای بدن وجود داشته باشد که علم بشری تا کنون در مورد آن بی‌اطلاع است، اما در اینجا ما چند واقعیت جالب که تاکنون دانشمندان به آن دست یافته اند را بیان می‌کنیم.

 

۱. تکانه های عصبی (Nerve impulses) در مسیر مغز سرعتی حدود ۱۷۰ مایل در ساعت دارند. به همین خاطر است که شما می‌توانید خیلی سریع به چیزهایی که در اطراف شما اتفاق می‌افتد واکنش نشان دهید.

 

۲. در اطراف مغز به اندازه ای که بتواند یک لامپ ۱۰ واتی را روشن کند، برق وجود دارد. پس تصویر کارتونی لامپ روشن در بالای سرتان وقتی که فکر بزرگی به ذهن‌تان می‌رسد، چندان هم بی‌ربط نیست. حتی زمانی که شما در حال خواب هستید مغز شما به همان اندازه که لامپ کوچکی را روشن کند انرژی تولید می‌کند.

 

۳. مغز انسان می‌تواند ۵ برابر تمام اطلاعات دائره المعارف بریتانیکا و یا هر دانشنامه دیگری را نگه دارد. دانشمندان هنوز به یک مقدار قطعی در این مورد نرسیده اند، اما ظرفیت ذخیره سازی مغز در شرایط الکترونیکی تصور می شود تا ۱،۰۰۰ ترابایت باشد. آرشیو ملی بریتانیا، حاوی بیش از ۹۰۰ سال از تاریخ، تنها طول ۷۰ ترابایت است. کمی به قدرت حافظه مغز خود فکر کنید،حالا می‌توانید به نظریه تکامل بخندید!

 

۴. مغز شما از ۲۰٪ اکسیژنی که وارد جریان خون شما می‌شود، استفاده می‌کند. مغز تنها در حدود ۲٪ از جرم بدن ما را تشکیل می‌دهد، با این حال اکسیژن بیشتری از هر ارگان دیگری در بدن مصرف می‌کند، و در صورتی که به آن اکسیژن نرسد در معرض آسیب مربوط بیشتری قرار می‌گیرد. بنابراین با کشیدن نفس عمیق مغز خود را شاد نگه دارید!

 

۵. مغز در شب بسیار بیشتر از طول روز فعال است. منطقی، حتما شما فکر می‌کنید که چون شما روزها به همه جا می‌روید، محاسبات پیچیده انجام می‌دهید و وظایف روزمره خود را به انجام می‌رسانید و مطالب وبگاه ایران آتا را می‌خوانید و در کل روزها بیشتر از شب ها فعالیت انجام می‌دهید مغزتان از حداکثر قدرت خود استفاده می‌کند و حتما شب‌ها هم می‌خوابد! اما قضه برخلاف تصور شما است. هنگامی که شما می‌خوابید، مغز شما روشن می‌شود. دانشمندان هنوز به علت این قضیه پی نبرده اند. اما شما می‌توانید از مغزتان سپاسگذار باشید که وقتی شما می‌خوابید و خواب‌های خوش می‌بینید، مغز دارد کار می‌کند.

 

۶. دانشمندان می گویند کسانی که I.Q بالاتری دارند، خواب‌های بیشتری می‌بینند. البته اینکه شما زیاد خواب نمی‌بینید نمی‌توالند دلیلی بر داشتن ذهن ضعیف باشد. بسیاری از ما خواب‌های خودمان را به یاد نمی‌آوریم و معمولا تنها چند ثانیه از خواب در یادمان می‌ماند.

 

۷. سلول‌های عصبی در طول زندگی انسان رشد می‌کنند. برای سال‌ها دانشمندان و پزشکان تصور می‌کردند که بافت مغز و عصبی نمی‌توانند رشد یا بازسازی شوند. در حالی که آن‌ها پی بردند که این سلول‌ها نیز همانند دیگر سلول‌های بافت‌های نقاط دیگر بدن عمل می‌کنند، نورون‌ها می‌توانند در طول عمر خود رشد کنند و تکثیر شوند.

 

۸. اطلاعات با سرعت‌های مختلف با انواع مختلف سلول‌های عصبی ذخیره می‌شوند. تمام نورون ها یکسان نیستند. چند نوع مختلف از نورون در بدن ما وجود دارد که سرعت انتقال آنها از ۰.۵ متر در ثانیه تا همان سرعت ۱۲۰ متر بر ثانیه است.

 

۹. مغز خودش نمی‌تواند درد را احساس کند. زمانی که انگشت‌تان زخمی می‌شود یا می‌سوزد، مغز خودش گیرنده درد ندارد و نمی‌تواند درد را احساس کند. این بدان معنی نیست که سر شما آسیب نمی‌بیند. مغز توسط بافت‌های عصبی و عروق خونی می‌تواند پذیرای درد زیادی باشد به طوری که سردرد شدیدی شما را احاطه کند.

 

۱۰. بیش از ۸۰% مغز آب است. مغز شما همان توده خاکستری رنگ که در تلویزیون دیده‌اید نیست. بافت زنده مغز تقریبا صورتی رنگ و ژله‌ای مانند است و محتوای آب بالایی است. پس دفعه بعد که شما احساس کم‌آبی کردید با نوشیدن یک لیوان آب مغز خود را آبیاری کنید!



 

 


دو شنبه 21 مرداد 1392برچسب:,

| نظر دهید
 

 
بهنوش طباطبايي سيندرلا شد، گلاب آدينه پدر! +...
شقايق فراهاني و مادرش در پشت صحنه سريال مادرانه +...
نظر جالب توجه آيت‌الله هاشمي رفسنجاني درباره...
اكران خصوصي گذشته با حضور ليلا حاتمي، حسن فتحي و...

 
خوراكي خوش طعم و صددرصد رژيمي...
مواد غذايي كه تمركزتان را زياد مي كنند!!...
چگونه در جمع به راحتي صحبت كنيم؟...
ته چين قارچ و بادنجان براي كساني كه مرغ دوست ندارند...

 
عكسي از نيمكت 13 سال پيش پرسپوليس ...
محصول جديد پرسپوليس+ عكس...
گاف و متلك فردوسي‌پور در گزارش ديدار استقلال با...
عكس يادگاري بازيكنان بارسا با برجهاي دوقلوي...

 
مقامات افغان دانشجوي دانشگاه آزاد اسلامي مشهد...
قيمت برنج ايراني از 10روز ديگركاهش مي‌يابد...
وزراي پيشنهادي روحاني امروزبه مجلس رفتند...
جزئيات جديد از اضافه شدن ۵ شرط احراز سكونت مسكن...
قتل با قمه در درگيري دست جمعي...
7 چالش كليدي تيم اقتصادي روحاني...
نتانياهو راهي بيمارستان شد...
خيانت همسر و قتل مرد غريبه در اتاق خواب...

 
اين وعده غذايي براي سيستم ايمني ضروريست...
براي بيماري خود نامه بنويسيد!...
هواي گرم هميشه هم بد نيست!...
اگر زانوهايتان صدا مي دهند، بخوانيد...

 

دوست داريد زندگي شما اينگونه بود؟!...

جراحي بزرگ كردن بيني و كم پشت كردن ابرو!! + عكس...

عكس هايي از چهره خندان جنيفر لوپز در زمان افتتاح...

اقدام عجيب و بي‌سابقه داور مسلمان + عكس...

عكس : چهره بدون آرايش و قبل از جراحي بيني نيوشا...

زني كه ناخن هاي دست و پايش ركورد دار هستند! + عكس...

قوي ترين زن جهان, زني كه به بولدوزر معروف است!! +...

پسر هندي بخاطر داشتن دم در كمر خداي هندوها شده...

9 نكته شگفت انگيز درمورد زندگي آلبرت انيشتين...

خودروي سال زنان انتخاب شد + عكس...


 

دو شنبه 21 مرداد 1392برچسب:,

| نظر دهید
 

 

   خبر  |  ورزش  |  سبک زندگی  |  سرگرمی  |  سلامت  |  فرهنگ و هنر  |  فروشگاه   

 
 
 

 


دو شنبه 21 مرداد 1392برچسب:,

| نظر دهید
 

اگر ترس از ارتفاع دارید این عکس ها را نبینید!


 

54IWsXthpU.jpg

 

fo0U6lY4Sv.jpg

 

xWBzegNYLO.jpg

 

51mcmjpSw3.jpg

 

wXDoie3QRs.jpg

 

Nqewt2iWCs.jpg

 

XTUynkqh3z.jpg

 

GROFbwmcnU.jpg

 

MQgUe5F5Jp.jpg

 

PpgVUoHP6y.jpg

 

6rdQwCzgVH.jpg

 

EQ0rdNIyke.jpg

 

ezcU8gpANe.jpg

 

1cEoNhZpAj.jpg

 

lM2H6o3PL3.jpg

 

QTZKT3VTG2.jpg

 

u8eoOZcnIv.jpg

 

FD5BUC54zf.jpg

 

oUbhG8hV5H.jpg

 

Snsdt3CIOC.jpg

 

iU5bKV2Ge2.jpg

 

npOuNVsKdf.jpg

 

Hm4S9WQF2O.jpg

 

L6y4kvRbou.jpg

 

54VLVZ3FLq.jpg

 

92XgaVDJlF.jpg

 

O9M3JPINOw.jpg

 

tbDO69UbOl.jpg

دو شنبه 21 مرداد 1392برچسب:,

| نظر دهید
 

ایمیل خوشمزه

 

SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

 


 

 

0

2 SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

 


 

 

0

3 SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

 


 

 

0

4 SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

 


 

 

0

5 SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

 


 

 

0

6 SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

 


 

 

0

8 SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

 


 

 

0

9 SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

 


 

 

0

10 SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

 


 

 

0

11 SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

 


 

 

0

12 SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

 


 

 

0

13 SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

 


 

 

0

14 SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

 


 

 

0

15 SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

 


 

 

0

16 SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

 


 

 

0

17 SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

 


 

 

0

18 SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

 


 

 

0

19 SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

 


 

 

0

20 SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

 


 

 

0

21 SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

 


 

 

0

22 SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

 


 

 

0

23 SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

 


 

 

0

24 SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

 


 

 

0

25 SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

 


 

 

0

26 SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

 


 

 

0

27 SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

 


 

 

0

28 SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

 


 

 

0

29 SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

 


 

 

0

30 SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

 


 

 

0

31 SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

 


 

 

0

32 SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

 


 

 

0

33 SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

 


 

 

0

34 SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

 


 

 

0

35 SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

 


 

 

0

36 SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

 


 

 

0

37 SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

 


 

 

0

38 SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

 


 

 

0

39 SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

 


 

 

0

40 SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

 


 

 

1

41 SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

 


 

 

0

42 SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

 


 

 

0

43 SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

 

دو شنبه 21 مرداد 1392برچسب:,

| نظر دهید
 

10 تعریف خوشبختی

 

 

خوشبختی چیزی است که همه دوست دارند داشته باشند. ممکن است فردی موفق باشید یا پول بسیاری داشته باشید، اما بدون خوشبختی بی‌معنا و مفهوم خواهد بود.

به همین دلیل تصمیم گرفته‌ایم کمی به معنای خوشبختی بپردازیم.

ابتدا با تعریف لغوی آن شروع می‌کنیم.

در لغت‌نامه دهخدا، خوشبختی، سعادت، نیک‌اختری و مقابل شقاوت یا بدبختی تعریف شده است. در لغت‌نامه مریام وبستر انگلیسی، خوشبختی به این دو معنی آمده است:



وضعیت سلامت و شادی
یک تجربه لذت‌بخش و راضی‌کننده

این تعریف نقطه شروع بسیار خوبی است که می‌توانیم استفاده‌های بیشتری از آن بکنیم. بهترین راه برای این کار این است که نظر اندیشمندان بزرگ تاریخ را بدانیم. به همین دلیل گفته‌های ۱۰ نفر از بزرگترین فلاسفه و اندیشمندان تاریخ درمورد خوشبختی را برایتان گرد آورده‌ایم. هرکدام از این تعاریف معانی عمیقی دارند که برای جذب بهتر آنها وقت بگذارید.
 


خوشبختی زمانی است که چیزی که فکر می‌کنید، چیزی که می‌گویید و چیزی که انجام می‌دهید با هم هماهنگ باشد.
-- مهاتما گاندی (Mahatma Gandhi)
 


خوشبختی آن وضعیت هوشیاری است که از دستیابی به ارزش‌های شخصی ناشی می‌شود.
-- این رند (Ayn Rand)
 


خوشبختی چیزی است که هستید و از طریقه فکر کردنتان ناشی می‌شود.
--وین دایر (Wayne Dyer)
 


خوشبختی لزوماً رفتن به جایی، از ته قلب، مستقیم و بدون پشیمانی و محافظه‌کاری است.
-- ویلیام اچ. شلدون (William H. Sheldon)
 


خوشبختی پاداش نیست، یک نتیجه است.
-- رابرت اینگرسول (Robert Ingersoll)
 


خوشبختی با لذت فرق دارد. خوشبختی با جنگیدن، تحمل کردن و به دست آوردن در ارتباط است.
-- جرج شیهان (George Sheehan)
 


خوشبختی معنا و هدف زندگی است، هدف غایی و نهایی وجود انسانی.
-- ارسطو (Aristotle)
 


خوشبختی چیزی نیست که تحربه می‌کنید، چیزی است که به خاطر می‌آورید.
-- اسکار لوانت (Oscar Levant)
 


خوشبختی موقعیتی نیست که به آن می‌رسید، شیوه سفر کردن است.
-- مارگارت لی ران‌بک (Margaret Lee Runbeck)
 


خوشبختی تجربه معنوی هر لحظه با عشق، قدرشناسی و بخشندگی زندگی کردن است.
دنیس وایت‌لی (Denis Waitley)
 


به طور کلی، می‌توانیم بگوییم که خوشبختی یک تصمیم است. خوشبختی شما تصمیم شما برای به دست آوردن آن است. همه گفته‌های بالا نیاز به عمل خودمان و تصمیم ما دارد.

نظر شما چیست؟

تعریف شما از خوشبختی چیست؟


یک شنبه 20 مرداد 1392برچسب:,

| نظر دهید
 

۹ تکنیک برای ایجاد و افزایش اعتماد به نفس

 

 

اعتماد به نفس بالا می‌تواند شما را در هر زمینه ای از زندگی شگفت انگیز نشان دهد. از ظاهرتان گرفته تا حتی نحوهٔ خوابیدن شما. این نظریه اثبات شده است که افرادی با اعتماد به نفس بالا، موفق‌تر، شاد‌تر و از زندگی لذت بیشتری می‌برند.

در ادامه ۹ تکنیک برای افزایش اعتماد به نفس را برای شما شرح می‌دهیم:

از مقایسهٔ خود را دیگران دست بکشید.

۱- از مقایسهٔ خود را دیگران دست بکشید.

یکی از بهترین روش‌ها برای افزایش اعتماد به نفس این است که از مقایسهٔ خود با دیگران دست بردارید. مشکل اینجاست که شما فقط قسمت کوچکی از شخصیت آن فرد را که در حال مقایسه‌اش با خودتان هستید می‌بینید. هر شخص به صورت متفاوتی فکر می‌کند، درک می‌کند، احساس می‌کند و یاد می‌گیرد. شما تنها فرد در این جهان هستید که قابلیتی خاص دارید. منظور من توانایی‌های خارق‌العاده نیستند بلکه روش و راهی است که شما برای حل یک مسئله از آن استفاده می‌کنید. یادتان باشد هیچ دو اثر انگشتی یکسان نیستند. وقتی شما خود را با فرد دیگری مقایسه می‌کنید، در ذهنتان او را در تمام مسائل بهتر از خود می‌بینید. این کار به هیچ وجه روش خوبی برای ارزیابی خودتان نیست. به جای این کار بهتر است نگران این باشید که چقدر خودتان را دوست دارید. شما احتمالاً شگفت زده خواهید شد وقتی ببینید افرادی که خود را دوست دارند چقدر شاد تر از افرادی هستند که خود را دوست ندارند.

همیشه ارتباط چشمی برقرار کنید.

۲-همیشه ارتباط چشمی برقرار کنید.

اکثر مردم خیلی زیاد نگران این هستند که دیگران چگونه در مورد ان‌ها فکر می‌کنند. با ایجاد ارتباط چشمی می‌توانید خود را یک فرد شایسته، نترس، با اعتماد به نفس نشان می‌دهید. یک ترفند کوچک وجود دارد و آن این است که اگر شما از این ترس دارید که مستقیم به چشم طرف نگاه کنید، به جای چشمان طرف، به فاصلهٔ میان دو ابروی آن فرد نگاه کنید. در این حالت نه شما مستقیم به فرد نگاه کرده‌اید و نه آن فرد متوجه این موضوع می‌شود.

برای این کار شما باید مدتی تلاش کنید تا این کار عادت شما شود.

تغذیهٔ سالم و ورزش.

۳-تغذیهٔ سالم و ورزش.

ظاهر شما علت اصلی اعتماد به نفس پایین در شماست. بهبود ظاهر شما می‌تواند به طرز شگفت انگیزی اعتماد به نفستان را افزایش دهد. به نظر من بهترین راهی که هم می‌توانید حس خوبی داشته باشید و هم اندامی مناسب، ورزش کردن است.

هر ورزشی که انجام دهید خوب است چون باعث ترشح اندورفین می‌شود این مادهٔ شیمیایی موجب احساس نشاط و بالا رفتن روحیه در شما می‌شود. ورزش کردن به خودی خود باعث افزایش اعتماد به نفس شما می‌شود و ادامهٔ آن باعث تناسب اندام. شما بیشتر لبخند می‌زنید و احساس خوبی خواهید داشت. لبخند بیشتر شما موجب افزایش اعتماد به نفستان می‌شود. به نظر شما آیا رابطه ای میان این دو وجود دارد؟

شیک لباس بپوشید.

۴-شیک لباس بپوشید.

آیا شنیده ایدکه می‌گویند �#1608;قتی خوش‌تیپ باشید، احساس خوبی خواهید داشت�این واقعاً حقیقت دارد. وقتی شما شیک لباس بپوشید تأثیر مثبت بر خود و دیگران می گذارید این گونه لباس پوشیدن احساس راحتی خاصی به شما می‌دهد.

شیک لباس پوشیدن یکی از ساده‌ترین راه‌هاست که باعث افزایش اعتماد به نفس شما می‌شود.

از دیگران تعریف کنید.

۵-از دیگران تعریف کنید.

مثبت اندیش باشید. این به شما اجازه می‌دهد تا نقاط قوت دیگران را ببینید و از آن‌ها تعریف کنید. خوب این چه ربطی به اعتماد به نفس داشت!؟ وقتی شما از دیگران تعریف می‌کنید به طور حتم آن‌ها هم همین گونه با شما رفتار می‌کنند و از نقاط قوت شما می‌گویند. به قول یک مثل قدیمی می‌گوید �#1575;گر خواستید چیزی بدست بیاورید اول باید ان را به دیگران ببخشید� وقتی دیگران نقاط قوت شما را می‌گویند مانند یک ذره بین عمل می‌کنند که رفتار های مثبت شما را بهتر نشان می‌دهند و این موجب پیشرفت و افزایش اعتماد به نفستان می‌شود.

به افراد محتاج کمک کنید.

۶-به افراد محتاج کمک کنید.

در ظاهر کمک به بیچارگان و درماندگان ممکن است این گونه به نظر برسد که این کار موجب ناراحتی می‌شود. اما شاید ندانید که کمک کردن به نیازمندان یکی از بهترین احساسات را در شما ایجاد می‌کند. افرادی که به صورت داوطلبانه این کار را انجام می‌دهند معمولاً افراد با اعتماد به نفس، با اراده ای هستند.

به قول آنتونی رابینز : راز زندگی در بخشش است.

با ترس‌هایتان رو به رو شوید و از ان‌ها فرار نکنید.

۷- با ترس‌هایتان رو به رو شوید و از ان‌ها فرار نکنید.

این دلیل عدم اعتماد به نفس در بیشتر مردم دنیاست. ترس‌های ما رابطهٔ مستقیم با احساسی دارد که ما از خود داریم. وقتی ما از چیزی می‌ترسیم، حس می‌کنیم که در آن زمینه ناتوان هستیم و این موجب کاهش اعتماد به نفس می‌شود. برای رفع این مورد شما باید با ترس‌هایتان رو به رو شوید. از ترس‌هایتان وحشت نکنید. بهترین راه این است که بفهمید چرا این ترس‌ها در شما به وجود آمده اند.

یاد بگیرید هیچ گاه از شکست نترسید. هر شخصی بارها در زندگی شکست می‌خورد. شکست‌های شما زندگی‌تان را تعریف نمی‌کنند. شما مسئول پاسخگویی به شکست‌هایتان و رفع آن‌ها هستید.

همیشه اعتماد به نفس داشته باشید.

۸-همیشه اعتماد به نفس داشته باشید.

اعتماد به نفس را همیشه با خود همراه کنید. در واقع من از شما نمی‌خواهم تلاش کنید که اعتماد به نفس داشته باشید و به خود استرس راه بدهید که مثلاً الآن من اعتماد به نفس دارم یا نه و �/b>

      چند راه برای اینکه بتوانید اعتماد به نفس را در ظاهر خودتان نمایش دهید را برایتان می‌گویم.

-    با صدا و تن مناسب صحبت کنید.

-    نسبت به طرز ایستادنتان آگاه باشید.

-    حالت دست‌ها و بازوهایتان را مناسب و درست نگه دارید.

-    از دست‌های خود در زمانی که توضیح می‌دهید استفاده کنید.

آنقدر وانمود کنید تا به دستش بیاورید.

۹-آنقدر وانمود کنید تا به دستش بیاورید.

ممکن است این حرف را قبلاً نیز شنیده باشید. به نظر من در مورد اعتماد به نفس واقعاً درست است.

اگر شما در وضعیتی قرار بگیرید که احساس کردید اعتماد به نفستان کم شده، وانمود کنید که اعتماد به نفس بالایی دارید. مطمئن باشید که اثر می‌کند. در آن لحظه فکر کنید یک فرد با اعتماد به نفس و محکم هستید. سعی کنید ظاهرتان را هم کنترل کنید. بهتر است برای اینکه بتوانید سریع این کار را انجام دهید یک فرد با اعتماد به نفس را در ذهن تجسم کنید.

 

 


یک شنبه 20 مرداد 1392برچسب:,

| نظر دهید
 


به وبلاگ من خوش آمدید این هم وبلاگای دیگه منه دیدن کنید http://gril2.10r.ir/

نازترین عکسهای ایرانی

 

 

yasamin

 

بهمن 1393
اسفند 1392
مرداد 1392

 

اعتیاد به خودروهای گران قیمت
شقایق، مهراب و زندگی متفاوتشان
با ۱۰ گردش‌گاه و فضای سبز زیبای جهان آشنا شویم
عکس های جالب شهری از حبه قندها
عکسهای کمیاب و جدید از بازیگران
با ۱۰ واقعیت مغز خود آشنا شوید!
اگر ترس از ارتفاع دارید این عکس ها را نبینید!
ایمیل خوشمزه
10 تعریف خوشبختی
۹ تکنیک برای ایجاد و افزایش اعتماد به نفس

 


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان iloveyou و آدرس iloveyou_y.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





فندک برقی سیگار لمسی

 

ساختن وبلاگ
حمل ته لنجی با ضمانت از دبی
خرید از چین
قلاده اموزشی ضد پارس سگ
آی کیو مگ
مستر قلیون
یکانسر

 

RSS 2.0

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

 

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 5
بازدید کل : 11644
تعداد مطالب : 12
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1


کد متحرک کردن عنوان وب

به ترکه می گن جسم شفاف رو تعریف کن. میگه جسمی که از این طرفش بشه اون طرفش رو دید. بهش می گن مثال بزن. میگه: نردبان!


1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
12
کد ساعت در گوشه وب
کدهای زیباساز وب